پروتاگونیست



دوست دارم اینجا از حس های خوب بنویسم ، از پیشرفت ها ، از امید و از همه ی چیز هایی که دوست دارم ثبت بشن . چون خاطره های  بد و حس های منفی نه می مونن نه ارزش دارن که بمونن .

اما هر روز صبح سر کار ، توی وقت صبحونه یکم وقت دارم تا بنویسم و اون موقع هم خسته ام و هم ناراحت از این که چرا کارمند شدم و از اون بدتر چرا با آدم هایی پر از عقده و انرژی منفی همکار شدم . یعنی ترجیح میدم با کسی حرف نزنم ، صfح ها به کسی سلام گرم نکنم ولی انرژی منفی اونا رو دریافت نکنم .

در طول روز که تا جایی که بتونم با هدفون آهنگ گوش میدم و خودم رو جدای از محیط تصور می کنم تا حرف ها ، متلک ها ، ادا ها و عشوه ها رو نشنوم .

من از یک محیط کار استارت آپی اومدم که صمیمیت موج میزد و در مقایسه با اینجا انگار که اونجا آمریکا باشه اینجا کره ی شمالی ! هرچند که من تو اون محیط هم محکوم بودم به دستور گرفتن از احمق ترین آدم اون جمع .

شب ها که میرسم پانسیون هم همینطور . سعی می کنم جوری باشه که برای خواب برسم اونجا و با کسی هم کلام نشم . 

خلاصه که این وضعیت رو تغییر خواهم داد . این سختی را رو تحمل می کنم تا جایی که هم ظرفیتم بیشتر بشه و هم شرایط رو تغییر بدم .


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دریای بی مآهی بهترین سایت دانلود فیلم سریال ایرانی جدید 97 tickettomashhad مطالب اینترنتی خلاصه کتاب شناخت محیط زیست بنفشه برخوردار انواع پروژه فایل اکی 4 دانلود خلاصه کتاب انگیزش و هیجان مارشال ریو همراه نمونه سوال جاذبه فیلم ایران تِرِشه مطالب اینترنتی